سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش زنان در حماسه ی عاشورا - قسمت سوم - عــشــق مـلـکـوتـی

هر گاه مؤمن را ساکت دیدید، بدو نزدیک شوید که القای حکمت می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نویسنده: عشق ملکوتی(84/12/3 :: 5:23 عصر)

 

( بنام تو ای آرام جان )

 

قسمت سوم

زنان حماسه ساز واقعه ی عاشورا مگر چه کردند که چنین در تاریخ ماندگار شدند؟

میتوان در یک کلام گفت : معجزه کردند

اینان با عمل شگفت انگیز خود ذهنیت ها را دگرگون کردند و نشان دادند که شخصیت شان   در بیشتر موارد می تواند والاتر از مردان باشد و این فکر و ارزش در احیای انان و معرفی این شیر زنان در سطحی جهانی دارای نقش فوق العاده گردید

الگوی اینان زنانی چون : آسیه ، مریم ، هاجر ، ساره ، خدیجه و نهایتاً گلِ سر سبد خلقت و کوثر همیشه جوشان عشق ، حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بودند

بهمین خاطر بود که انچنان بی باک و دلیر بودند و شهادت فرزندان ، مرگ همسران و به خون غلتیدن برادران ، نتوانست انها را از هدف متعالی ای که داشتند باز دارد

زنان در حماسه ی عاشورا ، بذر شجره ی طیبه ای را افشاندند که هنوز دیگران در حال جمع اوری محصول و خرمن کردن میوه های ان میباشند

دشمن که گمان میکرد با شهادت امام حسین و یارانش ، قیام فرو کش خواهد کرد و از شب یازدهم محرم خود را فارغ و بی مزاحمت خواهد دید ، نمیدانست تازه وارد اول معرکه شده است ، مگر اینان اجازه میدادند که خونهای عزیزانشان به هدر رود ؟

اینجاست که جمله معروف زیر عینیتی حماسی پیدا میکند :

آنان که رفتند ، کاری حسینی کردند و انان که ماندند باید کاری زینبی کنند

 

ای جانم به قربانت زینب که وقتی نامت میاید چشم ها همه اشکبار میگردد

زینب نگو ..... بگو شیر زنی از جنس آفتاب ، او که غافله سالار کاروان عاشوراییان بود ، شمع کوچک شام غریبان به پشتوانه ی او روشن مانده که بعد از این همه سال ، نام مبارکش فریاد رعد آسایی است که بی او نبرد مردان را ثمری اینگونه نمی ماند

نمایش عاشقی زینب در حماسه ی تاریخی کربلا جاودانه ماند و در فرهنگ عاشورا و برای عاشوراییان مظهر مقاومت ، همت ، فداکاری ، صبر ، وفا و عشق گردید

عشق خواهر به برادر در تار و پود وجودی زینب  شعله ور بود و او نمایش عاشقی خود  در صحنه ی  نینوا  را ، از دوران کودکی در خاطرش سپره بود . این عشق در واقع کانون  عشق الهی است که اگر نبود  انسان عادی نمی توانست  مظهر تحمل  این همه مصیبت باشد

شنیدن ناله های کودکان تشنه در تاسوعا و عاشورا در حالی که نگاه ملتمسانه ی انان را به نظاره ایستاده بود ، قصه ی غصه ی حضورش در روز عاشورا در صحنه ی نبرد و بخصوص ان دَم که بر بالین علمدارِ کربلا ، دست و عَلَم و مَشک را جدا از هم  می بیند و صدای یا حسین اش از حرم تا قتلگه ، سینه ی اسمان را می شکافد و او تا مَقتَل ، برادر را همراهی میکند تا به سفارش مادر  ، گلویی را که دقایقی دیگر  به تیغ کین بریده خواهد شد در آخرین وداع ببوسد

اوست که داغ اسارت کودکان عاشورا  را به دل دارد و ضرب تازیانه ی اشقیا بر بازوان نحیف رقیه و سکینه را شاهد بوده ، او که در کنار تربت پاک  برادر ، در اربعین امام حسین ، خود را شرمنده ی برادر بخاطر از دست دادن دُردانه ی سه ساله می داند ، آسمان را شرمسار نمایش عاشقی خود می کند

وقتی در مجلس یزیدِ ملعون فریاد میزند که « ما رَاَیتَ الا جَمیلا » ( که جز زیبایی چیزی نمیبینم ) این زیبایی چیزی نیست جز عشق به خداوند منان و با این نوع عاشقی نشان میدهد که اِبقاء « قَد قامت الصلوة » نماز  خونین ظهر عاشورا فقط به استمرار ولایت خواهد بود

اشعار زیر شرح حالی از اخرین لحظات عرفانی بین امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در وداع آخر است که با بیانی شیوا و معنوی سروده شده که دلسوختگان عاشق را دعوت میکنم به تمامی بخوانند   

لاجرم زد خیمه عشق بی قرین ... در فضای ملک ان عشق افرین

خواهرش بر سینه و بر سر زنان ... رفت تا گیرد برادر را عِنان

سیل اشک بست بر شه راه را ... دود آهش کرد حیران شاه را

در قفای شاه رفتی هر زمان ... بانگ مهلاً مهلایش بر اسمان

که ای سوار سرگردان کم کن شتاب ... جان من لختی  سبک تر زن رکاب

تا ببوسم ان رخ دلجوی تو ... تا ببویم ان شکنج موی تو

شه سراپا گرم شوق و مست ناز ... گوشه ی چشمی بدان سو کرد باز

دید مِشکین مویی از جنس زنان ... بر فلک دستی و دستی بر عنان

زن مگو ، مرد افرین روزگار ... زن مگو ، بِنتُ الجلال ، اُختُ الوِقار

زن مگو ، خاک درش نقش جبین ... زن مگو ، دست خدا در آستین

باز دل بر عقل میگیرد عنان ... اهل دل را آتش اندر جان زنان

می دراند پرده ی اهل راز را ... میزند با ما مخالف ساز را

پنجه اندر جامه ی جان میبرد ... صبر و طاقت را گریبان میدَرَد

هر زمان هنگامه ای سر میکند ... گر کنم منعش فزون تر میکند

هستِ جان بر خواهرش استقبال کرد ... تا رخش بوسد الف را دال کرد

همچو جانِ خود در آغوشش کشید ... این سخن آهسته در گوشش کشید

که ای عِنان گیر من آیا زینبی ؟ ... یا که آه دردمندان در شبی ؟

جانِ خواهر در غمم زاری مکن ... با صدا بهرم عزا داری مکن

معجر از سر ، پرده از رخ وا مکن ... آفتاب و ماه را رسوا مکن

هست بر من ناگوار و نا پسند ... از تو زینب گر صدا گردد بلند

هر چه باشد تو علی را دختری ... ماده شیرا ، کی کم از شیر نری

با زبان زینبی ، شاه هرچه گفت ... با حسینی گوش ، زینب شنوفت

با حسینی لب هر انچه گفت راز ... شه به گوش زینبی بشنید باز

گوش عشقا زبان خواهد ز عشق ... فهم عشقا بیان خواهد ز عشق

با زبان دیگری ناآواز نیست ... گوش دیگر محرم این راز نیست

ای سخن گو لحظه ای خاموش باش ... ای زبان ، از پای تا سر گوش باش

تا ببینم از سر صدق و صفا ... شاه را زینب چه می گوید جواب

معنی اندر لوح صورت نقش بست ... انچه از جان خواست اندر دل نشست

معنی خود به چشم خویش دید ... صورت آینده را از پیش دید

آفتابی کرد  در زینب ظهور ... ذره ای زان آتش باطن طور

طلعت جان را به چشم جسم دید ... در سرا پای مسمای ، نیست دید

غیب بین گردید با چشم شُهود ... خواند بر لوح وفا نقش عُهُود

دید تابی در خودو بی تاب شد ... دیده ی خورشیدبین ، پر اب شد

صورت حالش پریشانی گرفت ... دست بی تابی به پیشانی گرفت

دید شه لب را به دندان میگزد ... طبلِ تو اینجا پرده داری میزند

رخ ز بی تابی نمی تابی چرا ... در حضور دوست  بی تابی چرا

از تجلی های سروِ سهی ... خواست تا زینب کند قالب تهی

سایه سان بر پای ان پاک افتاد ... سینه زن غش کرد و بر خاک افتاد

از رکاب ای شه سوار حق پرست ... پای خالی کن که زینب شد ز دست

گفتگو کردند با هم متصل ... این به ان ، ان به این از راه دل

گوش عشق،آری زبان خواهدزعشق ... فهم عشق،آری بیان خواهدزعشق

دیگر اینجا گفتگو را راه نیست ... پرده افکندند و هیچکس آگاه نیست

 

 

التماس دعا جمیعاً 

عزت زیاد ........... یا علی مدد  


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 

کل بازدید:465527

بازدید امروز:85

پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

نقش زنان در حماسه ی عاشورا - قسمت سوم - عــشــق مـلـکـوتـی

جستجوی وبلاگ

:جستجو

با سرعتی باور نکردنی متن
یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان





















حضور و غیاب

لینک دوستان

حریم دل
درد دلهای دریا
نور خدا ...( طاها )
رنگین کمون
زخم قناری
متولد ماه مهر
ســاحــل دل
آوای هـیــوا
گل پر شکوفه
بانوی اسمان ( پرشین بلاگ )
پرنده ی بال شکسته
به یاد او
دل تنگ ایران
انا مجنون الحسین(ع)
شعر و عرفان
مرکز فرهنگی شهید آوینی
ارمیا
من و گل نـرگـس
کوچه باغ ملکوت
دیده بان ( میهن بلاگ )
دیده بان ( بلاگفا)
سوته دل
بهارستان
حرم دل
قافله ی نور
حاج حمید
لبیک
ذخیره ی خدا
خاطرات من
گل نرگس ... مهدی فاطمه
قصه ی رهایی
بازی بزرگ
راز هلال رمضان
مسافر،زندگی یک سفر است
چفیه
به نام تک نگارنده ی عشق
فاطمه سلام الله علیها
پله ... پله ... تاخدا
حرفهایم برای تو
عشق و نفرت
یا کریم
who?
آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

داستان مـــادر
داستان لیلی و مجنون
دنیای اسرار امیز جن قسمتهای 1و2و3
زنان حماسه ساز عاشورا قسمتهای 1و2و3و4
پاییز 83
زمستان 83
بهار 84
تابستان 84
پاییز 84
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 86
تابستان 86

طراح قالب


. با پارسی بلاگ نویسندگی نوین را آغاز کنید >